چشم چران - قسمت دوم

موقع شنیدن روضه شب عاشورا گونه های من هم مثل گونه های پدر علی اصغر خیس شده بود

روضه خوان جایش را با مداح عوض کرد

بوی سیب و حرم حبیب و حسین غریب و کرب و بلا

                          بوی انبر خنجر روی حنجر کرب و بلا

بوی دود صورت کبود و بوی دود و صورت کبود و کرب و بلا

                 بوی یاس و حرم عباس و خدای احساس و کرب و بلا

دیدم همه دارن با امام حسین حرف می زنن . همه دارن از آقا حاجت می گیرن با خودم گفتم چرا من نگیرم؟

به امام حسین گفتم : آقا سلام . منو میشناسی ؟ منم رضا همون پسری که تا چند سال پیش یه پسر کوچولو بود . پیرهن سیاه می پوشید میومد برات سینه میزد ؟
حالا نگاه کن چه بزرگ شده. به قول بابام پشت لبم سبز شده .
آقا به خدا من همون پسر کوچولوی پاک و معصومم . نگاه کن ببین الان حتی یه پیرهن سیاه هم برات نپوشیدم . من اومدم اینجا که هرزگیمو به شما هم نشون بدم .نشون بدم که رضا دیگه اون پسره پاک و معصوم نیست . 
از اینجا به بعدش گریه می کردم
اومدم بگم رضا یه پسربازه . اومدم بگم رضا چشماش دنبال  پسرهاست . اومدم بگم رضا از اون پسرهایی شده که شما دوستش ندارید. اومدم بگم رضا یه جهنمیه

و مداح می خواند

اگه ساقی حسین

 من می نخورده مستم

                     به کوی او ببازم تمام بود و هستم

چشمای قشنگ عباس دلمو خدایی کرده

                  مدد آقا ابالفضل منو کربلایی کرده

فقط من نبودم که گریه می کرد . همه گریه می کردن . نمیدونم اونها دردشون چی بود

به آقا گفتم :آقا همه اونهایی که بهشتی هستن میگن من مریضم .آقا اگه تو هم میخوای بگی مریضم عیب نداره بگو . ولی بعدش شفام بده . دو تا مریض تو این تکیه نشتن یکی من یکی این پسر معلول آقا من از تو شفا می خوام .

مداح همچنان می خواند:


کنج قفس من می تونم باشم بی هم نفس من میتونم باشم
بی حسین من نمی تونم 
آخه آقامه دوسش دارم
آقامه دوسش دارم
مولامه دوسش دارم


ادامه دارد
رضا شب بین - شب عاشورا ۱۳۸۲